بايد کسي را پيدا کنم که دوستم داشته باشد ، آنقدر که يکي از اين شب هاي لعنتي آغوشش را براي من و يک دنيا خستگيم بگشايد ؛ هيچ نگويد و هيچ نپرسد فقط مرا در آغوش بگيرد بعد همانجا بميرم تا نبينم روزهاي آينده را … روزي که دروغ ميگويد ، روزي که ديگر دوستم ندارد ، روزهايي که ديگر مرا در آغوش نمي گيرد و روزي که عاشق ديگري مي شود !آپم و منتظر حضورت
نوشته عاااااااااالي بود